نگارش هذیونیات یک ابله

ساخت وبلاگ

نمی‌دونم چرا احساس خستگی میکنم. تقریبا یه هفته‌ست دارم استراحت می‌کنم و امروز هم تمام روز خونه بودم. اما باز خسته‌م ...میرم کنار پنجره و به آسمون نگاه میکنم. جایی که حدس میزدم باید جای ماه باشه تاریک بود اما چندتا ستاره‌ی پراکنده با اعتماد بنفس سوسو میزدن ...آسمون و ستاره‌ها منو یاد آبی میندازه. فکر کردم الان اونجا داره برف میاد و هیچکدوم ازین ستاره‌هایی که من تو آسمون میبینم رو اون نمیبینه.دلگرم کننده نیست. اما همینکه آسمون من رو یاد آبی میندازه به اندازه کافی لبخندناک هست ...‌ نگارش هذیونیات یک ابله...ادامه مطلب
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 1 تاريخ : دوشنبه 12 دی 1401 ساعت: 11:32

جدی کسی هم ازین نقشه‌ها که تو مترو میفروشن میخره؟ نقشه کامل تهران و ایران با همه‌ی راهها و فلان! اونم با وجود پدیده‌ای مثل گوگل مپ!البته شاید مثلا برای کسی مثل پدربزرگم میخریدم. اگه زنده بود! دوسال پیش عمرشو داد به شما. اما عاشق این مدل اطلاعات بود و خب کار کردن با گوشی هوشمند براش سخت. چند سال پیشم براش یه اطلس گیتاشناسی خریدم. از اینکه بدونه دنیا چقدرش دست نگارش هذیونیات یک ابله...ادامه مطلب
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 3 تاريخ : شنبه 19 اسفند 1396 ساعت: 15:07

ثبتِ خوب

گاهی تو اوج استیصال یه حس‌هایی به قلبم نازل میشه که دلم رو آروم میکنه. امروز داشتم فکر میکردم اگر هزارتا دلیل برای غر زدن و ناسپاسی و غمگین شدن دارم در عوض دوهزارتا دلیل برای شکرگزاری دارم. :)
خدایا شکرت ...

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۵ساعت توسط درختک |

نگارش هذیونیات یک ابله...
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 2:39

- بیا حرف بزنیم.+ ...- کاش میتونستیم حرف بزنیم. یعنی میتونستم. مثلا کاش میتونستم بگم سلام، خوبی؟ دلم برای نگاهت تنگ شده. کاش بشه ببینمت.بعد تو لبخند بزنی و سکوت نکنی و چندتا دونه‌ی ناقابل ازین کلمه‌های معمولی رو از بین لبهات به گوشم برسونی و من کیف کنم ازینکه صداتو می‌شنوم. بعد دلم آروم میشد. چقدر نگارش هذیونیات یک ابله...ادامه مطلب
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 2:39

آخرین ماه‌های دوره‌ی لیسانسم رو می‌گذروندم. ساعت آخر بود و هوا نیمه تاریک. بعد از درسی که اسمش یادم نیست اما استادش خوب تو ذهنم نقش بسته. برای خودم توی حیاط روی بلوک‌های کنار باغچه راه میرفتم بی قید. استاد از کنارم رد شد و گفت دختری با کفشهای کتانی ... برام عجیب بود حرفش و توجهش. لبخند زد و رد شد. و دیروز بعد از شش سال دیدمش و اولین جمله‌ای که بهم گفت همین بود: دختری با کفشهای کتانی ...

 

نگارش هذیونیات یک ابله...
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 32 تاريخ : جمعه 7 آبان 1395 ساعت: 18:01

و در کسل‌کننده‌ترین عصر آخرین روز یک تعطیلات طولانی تیر آخر بر پیکر بی‌جان وی شلیک شد. این می‌توانست اولین جمله‌ی یه داستان باشد. یک شروع خوب. در تاریک‌روشنای اتاق مورد این سوال واقع گرفت: « چرا این چندروز هیچکدوم از دوستات نیومدن ببرنت بیرون؟» تیر شلیک شده بود. اما باید همزمان که دستش را با فشار روی زخم نگه میداشت تا خون به بیرون نجهد، با خونسردی مورد انتظاری هم به این سوال پاسخ میداد: «کار داشتن.» کوتاه و موجز. به نظرش در آن لحظه‌ی دردناک بهترین پاسخ بود. بهترینی که می‌توانست ادامه مکالمه را پایان بخشد. یا حداقل احتمال آن را بکاهد. چون با تیر دیگر نگارش هذیونیات یک ابله...ادامه مطلب
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 15 تاريخ : جمعه 23 مهر 1395 ساعت: 10:56

میپرسه خوبی؟ میگم آره جز کمی درد و افسردگی خونه نشینی مشکل دیگه‌ای ندارم. آخ چقدر دلم تنگ شده برای پاییز گردی. اما خب دارم مدارا میکنم. بیشتر کتاب می‌خونم تا بگذره ... دیشب از سر بیکاری داشتم نوشته‌های وبلاگی که حذف کردم رو می‌خوندم. مشخصه که قبل حذف یه نسخه ازش برداشتم. عجب حالی، عجب حرفایی، عجب قلمی!!! فکر کردم اگر خودمو بکشم هم الان نمیتونم کلمات رو با اون اعتماد به نفس ردیف کنم. بعد خوردم به پستی که بعد از غیبت صغری نوشته بودم. کمپینی که یکی از بچه‌های همینجا تشکیل داده بود تا برگردم به نوشتن. دخترکوچولویی که الان مادر شده. برام عجیب بود که بودنم برا نگارش هذیونیات یک ابله...ادامه مطلب
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : غریبه,غریب,غریبانه,غریبه آشنا,غریب آشنا,غریبه و مه,غریبه بهروز وثوقی,غریبه ابی,غریبه شاهرخ,غریبه به انگلیسی, نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 9 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 12:05

خیلی عجیبه که آدم تو هر شرایطی نیاز به آغوش یه دوست رو حس میکنه. هرچقدرم بخوام تنهاتر و مستقل‌تر باشم، باز این حس نیاز به گرمای یه دوست امن درونم میجوشه. یکی که آخرین چیزی که ازش یادته، لبخندشه ...

نگارش هذیونیات یک ابله...
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 44 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 9:22

حدود دوماه پیش شروع شد. حسش شبیه این بود که با سرعت بالا به یه دیوار بتنی برخورد کنی. دلایل هم البته زیاد بود. اما تو اون لحظات فقط می‌دونستم تنها چیزی که میتونه کمکم کنه اینه که اول خودمو دوست داشته باشم. یعنی می‌دونستم تنها راه نجاتم، خودمم. اما از خودم ناامید بودم. از اینکه می‌دیدم مدام اشتباه می‌کنم تو زندگیم. حس می‌کردم نمی‌تونم خودمو دوست داشته باشم. همش منتظر بودم یکی بیاد دستمو بگیره و بلندم کنه. اما انتظار بیهوده‌ای بود. این رو هم می‌دونستم. بعد از کلی کش و قوس که کم هم دردناک نبود، به طور اتفاقی تو مسیری که دنبالش بودم قرار گرفتم. یه روز برگ نگارش هذیونیات یک ابله...ادامه مطلب
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : دوست داشتن خویشتن, نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 9 تاريخ : پنجشنبه 1 مهر 1395 ساعت: 5:28

حس میکنم ازون بحران دو هفته پیش عبور کردم. واسه گذشتنشم تاوان دادم. سخت‌تر شدم. ساکت‌تر شدم. اما هنوز چیزی تغییر نکرده. آدما هنوز همونن. با همون رفتارها. با همون اعتراض‌ها با همون افکار. چقدر این عبورکردن‌ها میتونه آدم رو تغییر بده. حس میکنم وقتی از آدمایی که دوستشون دارم اما رنجم دادن عبور کردم دیگه نمی‌تونم تو صورتشون نگاه کنم و بهشون لبخند بزنم. نمیتونم صداشون کنم نمی‌تونم مثل قبل دوستشون داشته باشم حتی.  پ.ن: اما همیشه یه جایی تصمیم میگیری غرورتو زیر پا بذاری. گاهی. نه همیشه. نگارش هذیونیات یک ابله...ادامه مطلب
ما را در سایت نگارش هذیونیات یک ابله دنبال می کنید

برچسب : عبور از,عبوري,عبور از تلگرام,عبور از خط سرخ,عبور از غبار,عبور باید کرد,عبور المانش,عبور الجسر في المنام,عبور لاند ويكيبيديا,عبور, نویسنده : iamatreeintheforestta بازدید : 97 تاريخ : چهارشنبه 24 شهريور 1395 ساعت: 21:55